شیوه‏های ظریف و متنوع در فهم و بیان معارف قرآن

پدیدآوراسماعیل نساجی زواره

نشریهمجله پاسدار اسلام

شماره نشریه251

تاریخ انتشار1389/11/12

منبع مقاله

کلمات کلیدیعقایدغلات

share 2133 بازدید
شیوه‏های ظریف و متنوع در فهم و بیان معارف قرآن

اسماعیل نساجی زواره

قرآن مجید كه به منظور هدایت تمام انسان‏ها بر پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده، كتابی است الهی و دارای مراتب كه مرتبه اعلایش، یعنی همان «ام الكتاب‏» نزد خداوند سبحان است:
«و انه فی ام الكتاب لدینا لعلی حكیم‏» (۱)
این مرحله كه اصل و ریشه قرآن است، وجود و حقیقت «عنداللهی‏» دارد . در آن جا سخن از لفظ، نوشتن، صورت ذهنی و علم حصولی نیست . تا انسان بالا نرود و به حضور اقدس خدا نرسد نمی‏تواند آن مرتبه عالی را درك كند، چرا كه آن مرتبه هدایت افراد باتقوا «. . . هدی للمتقین‏» (۲) است .
اما مرحله نازله‏اش «عندالناس‏» و به صورت كتاب و لفظ عربی روشن ظهور كرده كه الفاظ و ظواهرش قابل قرائت، استدلال، گفتن، شنیدن، نوشتن، قابل فهم و همگانی است:
«. . . هدی للناس . . .» (۳)
بنابراین، همه انسان‏ها از نور هدایت و مقام نازل آن برخوردار خواهند شد، به طوری كه خدای سبحان در قرآن آن را كتاب هدایت همه انسان‏ها معرفی می‏كند:
«. . . وما هی الا ذكری للبشر» (۴)
از این رو، همگان آن را می‏فهمند و برای همه سودمند است، هیچ بشری بی‏نیاز از آن نیست . زن و مرد، پیر و جوان، از هر نژاد و اقلیمی كه باشند به آن نیاز دارند .
فهم قرآن كریم، اگرچه نیاز به زبان خاصی دارد (زبان عربی)، زبان و فرهنگ آن در فطرت انسان هاست و همگان آن را می‏فهمند . خدای سبحان آن را به عنوان یادآوری و پند و موعظه آسان معرفی می‏كند:
«ولقد یسرنا القرآن للذكر فهل من مدكر» (۵)
آسانی قرآن به دلیل آشنایی پیام آن با دل و جان انسان است نه آن‏كه كتابی سبك و بی‏مغز است .
قرآن كلامی ثقیل، سنگین و پرمغز است، ولی در عین حال، به دلیل هماهنگی با فطرت انسان‏ها، فهمیدن و بهره‏مندی از آن برای همگان آسان است .
انسان‏ها اگرچه از فرهنگ مشترك فطری برخوردارند، در هوشمندی و مراتب فهم یكسان نیستند و به تعبیر برخی روایات «الناس كمعادن الذهب والفضهٔ‏» (۶) مردم همانند معادن طلا و نقره متفاوتند» . برخی از مخاطبان قرآن ساده اندیش و برخی حكیمان فرزانه و ژرف اندیشان باریك‏بین هستند .
به همین دلیل، این كتاب جهان شمول الهی، معارفش را با روش‏های متفاوت و در سطوح گوناگون بیان كرده تا از طرفی، ژرف‏اندیشان به بهانه پایین بودن مطالب وحی خود را بی‏نیاز از آن نپندارند و از طرف دیگر، ساده اندیشان از فهم مطالب آن خود را محروم نبینند . (۷)
بنابراین، چون از نظر وسعت‏حوزه رهنمود، جهان شمول است، از دو ویژگی برخوردار است:
الف) به زبانی جهانی سخن می‏گوید تا همگان از معارف آن بهره ببرند و هیچ كس به بهانه نارسایی زبان و بیگانگی با فرهنگ، آن را خار راه خود نبیند و از پیمودن راه سعادت بخش آن باز نایستد . (۸)
مراد از زبان قرآن و مردمی بودن آن، سخن گفتن با فرهنگ مشترك مردم است . انسان‏ها اگرچه در لغت و ادبیات از یكدیگر بیگانه‏اند و در فرهنگ‏های قومی و اقلیمی نیز اشتراكی ندارند، در فرهنگ انسانی كه همان فرهنگ فطرت پایدار و تغییرناپذیر است، مشترك هستند . قرآن نیز با همین فرهنگ با انسان‏ها سخن می‏گوید . (۹)
نشانه فطری بودن زبان قرآن و مشترك بودن فرهنگ جهان شمول آن را می‏توان در گردهمایی دلپذیر سلمان فارسی، صهیب رومی، بلال حبشی، اویس قرنی و عمار عربی در ساحت قدس پیامبر اسلام مشاهده كرد . (۱۰)
ب) محتوایش برای همگان مفید و سودمند بوده و احدی از آن بی‏نیاز نیست .
فهم معارف آن برای همگان آسان است اما این بدان معنا نیست كه همگان به یكسان از آن بهره می‏برند . چرا كه معارف آن مراتب مختلف دارد و هر مرتبه آن بهره گروهی خاص است:
«كتاب الله عزوجل علی اربعهٔ اشیاء:
علی العبارهٔ والاشارهٔ واللطائف والحقائق . فالعبارهٔ للعوام و الاشارهٔ للخواص واللطائف للاولیاء والحقائق للانبیاء» (۱۱) كتاب خداوند عزوجل معارفش بر اساس چهار چیز نازل شده است: عبارت‏ها، اشارت‏ها، لطیفه‏ها و حقیقت‏ها، پس عبارت‏های آن برای عموم مردم است، اشارت‏های آن برای خواص، لطیفه‏ها برای اولیای خدا و حقایق آن برای پیامبران .
بنابراین، با توجه به حدیث فوق، هر كس به اندازه استعداد خویش از قرآن بهره می‏برد . قرآن در بیان معارف الهی خود شیوه‏های خاصی دارد، لذا نمی‏تواند مانند كتب علمی تنها به بیان مسائل علمی و جهان شناسانه بپردازد یا مانند كتب اخلاقی تنها به اندرز بسنده كند و یا همتای كتاب‏های فقهی و اصولی به ذكر احكام فرعی و مبانی آن‏ها اكتفا كند و به طور كلی، شیوه‏های رایج و معمول كتب بشری را در پیش گیرد .
این كتاب الهی در رسیدن به اهداف خود كه همان اهداف رسالت پیامبر است، روش‏های خاصی را برگزیده كه به برخی اشاره می‏شود:

۱) استفاده گسترده از تمثیل

یكی از شیوه‏های معمول در بیان معارف و پیام رسانی قرآن، عینیت‏بخشیدن و تجسم دادن به مفاهیم عقلی در قالب مثل‏های گوناگون است .
قرآن در موارد متعدد برای پایین آوردن سطح مطلب عقلی و قرار دادن آن در دست‏رس فكر بشر از مثل استفاده كرده است .
انسان هرچه ساده اندیش‏تر باشد، احتیاجش به مثل بیش‏تر است، به همین دلیل، مثلا اگر استاد ریاضی بخواهد مسائل هندسی را برای نوآموزی مطرح كند، حتما باید از مثل كمك بگیرد .
مثل زدن و تشبیه كردن مطالب به امور مادی از روش‏های متداولی است كه قرآن به وفور از آن استفاده كرده و مطالب بلند خود را به طور جذاب با مثل بیان كرده است . (۱۲) قرآن هدف خود را از این مثل‏ها به كار انداختن فكر و اندیشه مردم معرفی می‏كند:
«وتلك الامثال نضربها للناس لعلهم یتفكرون‏» (۱۳) و این مثل هایی است كه می‏زنیم شاید آن‏ها بیندیشند .
از این آیه استفاده می‏شود كه مثل‏های قرآنی با آن كه ساده هستند، فهم آن‏ها نیاز به علم دارد . قرآن برای بیان معارف و حقایق، از هر گونه مثلی استفاده كرده است . دقت در مثل‏های قرآنی نشان می‏دهد كه در محتوا و قالب مثل، تنوع و تفنن رعایت‏شده است . از نظر قالب گاهی تشبیه مفرد به مفرد، گاهی جمع به مفرد و گاهی جمع به جمع آمده است . از نظر محتوا نیز خداوند گاهی به نور، زیت و مشكات، گاهی به گمشدگان بیابان در شب و جویندگان سراب در روز و گاهی به حمار و عنكبوت و مگس و . . . مثال می‏زند . (۱۴)

۲) كنایه گویی و رعایت ادب

از ویژه‏گی‏های بیانی قرآن، كنایه گویی و ادب آموزی آن است . در روایات شریفه آمده است كه خداوند سبحان با حیا سخن می‏گوید: ان الله تعالی حیی‏» (۱۵)
قرآن از الفاظ قبیح و مستهجن استفاده نمی‏كند، و حتی برای بیان معانی مستهجن، الفاظ كنایی را به كار می‏برد تا رعایت ادب شده باشد و از این رهگذر، مخاطبان خود را به ادب هرچه بیش‏تر و حیا دعوت می‏كند; مثلا برای مقاربت و روابط زناشویی از كلمات كنایی مانند : «زواره مس‏» یا «رفث‏» استفاده می‏كند یا درباره تیمم بدل از غسل می‏گوید: «
اگر زنان خود را لمس كردید و آبی برای غسل نیافتید، پس به جای آن تیمم كنید .» لمس در این آیه كریمه تعبیر كنایی از ارتباط زناشویی است وگرنه لمس كردن زنان غسل ندارد .
قرآن كریم در چنین مواردی از كلمات كنایی استفاده می‏كند و اگر فرضا كلمه‏ای حیثیت كنایی خود را در قرآن از دست‏بدهد، به دلیل تكرار كلمه و گذشت زمان است . (۱۶)

۳) داوری قاطع درباره سخنان دیگران

قرآن كریم بر خلاف برخی از كتب متداول، پس از نقل آرای مختلف به داوری آن‏ها می‏پردازد . از این رو، اگر مطلبی را نقل كند و سخنی در ابطال و رد آن نیاورد، نشانه امضا و پذیرش آن است، (۱۷) چنان كه از فرزند صالح حضرت آدم ( علیه السلام) نقل می‏كند كه معیار پذیرش عمل در نزد خدا تقواست: «قال انما یتقبل الله من المتقین‏» (۱۸) ، اما آن را رد نمی‏كند . لذا بر اثر داشتن این ویژگی «قول فصل‏» نام گرفته است .
اما پس از نقل گفته منافقان آن را ابطال می‏كند: «یقولون لئن رجعنا الی المدینهٔ لیخرجن الاعز منها الاذل ولله العزهٔ ولرسوله وللمؤمنین ولكن المنافقین لا یعلمون‏» (۱۹)
سخن منافقان این بود كه خود را عزیز می‏پنداشتند و مؤمنان را ذلیل، ولی خداوند بعد از نقل گفتار باطل آن‏ها به بطلان آن پرداخته ومی‏گوید:
عزت و سرافرازی از آن خدا، پیامبرش و مؤمنان است، ولی منافقان نمی‏دانند .

۴) خروج از نظم رایج

نظم و تالیف آیات قرآن و روشی كه در بیان مطالب در آن به كار رفته با تمام كتاب‏هایی كه به دست‏بشر تالیف و تصنیف شده فرق اساسی و جوهری دارد . در كتاب‏های تالیف شده به دست‏بشر معمولا یك یا چند مطلب مطرح می‏شود و در فصل‏بندی خاصی درباره آن‏ها بحث می‏شود .
مجموع مطالبی كه مربوط به یك مساله است‏یك جا و با نظم معینی آورده می‏شود و كتاب با یك مقدمه و چند فصل یا باب پایان می‏پذیرد، (۲۰) ولی قرآن یك كتاب كلاسیك نیست كه دارای فصول و ابوابی باشد و نظام تالیفی خاصی در میان ابواب و فصول آن در نظر گرفته شده باشد، بلكه كتابی است كه در مدت ۲۳ سال تدریجا طبق نیازمندی‏های گوناگون تربیتی در زمان‏ها و اماكن مختلف نازل شده است . بنابراین، در بسیاری از موارد پیوند خاصی درمیان كلمات یك آیه یا آیات قبل و بعد نبوده است; مثلا در آیه سوم سوره «مائده‏» ابتدا اشاره به محرمات الهی كرده و چند مورد از آن را شمرده، اما یك مرتبه سیاق آیه عوض شده و به موضوع امامت و ولایت و معرفی اسلام به عنوان كامل‏ترین دین پرداخته، سپس دوباره مطلب را قطع كرده و به موضوع دیگری درباره محرمات می‏پردازد .
البته تمام آیات قرآن از این نظر به هم مربوطند كه همگی برنامه انسان سازی و تربیتی را در سطحی عالی تعقیب می‏كنند . این آیات برای ساختن یك جامعه آباد، آگاه، امن و پیش رفته از نظر مادی و معنوی، برای مردم نازل شده است . (۲۱)

۵) بیان قصه‏ها و شیوه آن‏ها

قرآن كریم داستان پیامبران و تاریخ امت‏های گذشته را نقل می‏كند، اما نه چون تاریخ نویسان و قصه پردازان، بلكه قسمت‏هایی از تاریخ آن بزرگان و امت‏های آنان را كه با هدف هدایت گری خود هماهنگ است، بیان فرموده است . قصه‏نویسان در نوشتن یا نقل قصه‏های خود وارد جزئیات قضایا می‏شوند و مخاطب خود را سرگرم می‏كنند، ولی قرآن كریم چنین روشی ندارد .
به عنوان مثال در ماجرای فرزندان حضرت آدم ( علیه السلام) می‏فرماید:
«ای پیامبر! خبر دو فرزند آدم را به حق بر آن‏ها تلاوت كن، آن زمان كه هر دو نفرشان قربانی دادند، ولی یكی از آن‏ها پذیرفته شد و آن دیگری كه از او پذیرفته نشد به برادر خود گفت: حتما تو را می‏كشم . برادر تهدید شده به او گفت: خدا فقط از افراد باتقوا قبول می‏كند . اگر تو برای كشتن من دست دراز كنی، منم هرگز به كشتن تو دست نمی‏گشایم، چون از پروردگار جهان‏ها و جهانیان می‏ترسم .
من می‏خواهم كه تو با گناه من و گناه خود در دوزخ جای‏گیری و از اصحاب آتش بشوی . نفسش كم كم او را به كشتن برادرش ترغیب كرد و برادرش را كشت و از زیان كاران شد . سپس خداوند زاغی را فرستاد كه در زمین كند و كاو می‏كرد تا به او نشان دهد كه چگونه جسد برادر خود را دفن كند . او گفت: وای بر من! آیا من نتوانستم مثل این زاغ باشم و جسد برادرم را دفن كنم؟ و سرانجام از نادمان گردید .
همه ماجرای «هابیل‏» و «قابیل‏» در قرآن همین آیات است كه درس‏های فراوانی را به همراه دارد: این كه خداوند اعمال خوب را تنها از پرهیزكاران می‏پذیرد، این كه بی‏تقوایی انسان را به حسادت می‏كشاند و حسادت انسان را به قتل برادر خود وادار می‏كند; این كه متقین از كرامت نفس برخوردار هستند و دست‏به اعمال پستی هم چون برادر كشی نمی‏زنند و قصاص قبل از جنایت نمی‏كنند، این كه نفس انسان اول «مسوله‏» است، سپس «اماره‏» می‏شود و آهسته آهسته انسان را به بدی‏ها می‏كشاند; این كه انسان موجود ضعیفی است و بسیاری از چیزها را به اندازه یك حیوان هم نمی‏داند; این كه عاقبت تبه‏كاری و پستی ندامت و پشیمانی است .
این‏ها و برخی نكات دیگر كه برای انسان درس‏آموز است در قرآن كریم به صورت قصه آمده است . اما این نكته كه چرا قربانی كردند؟ منشا قربانی ازدواج با همسر زیبا بود یا چیز دیگر؟ در كجا و چه زمان بود؟
این امور را قرآن بیان نفرموده است و اگر روایاتی هم در این زمینه باشد باید با دیده تعمق به آن نگریست . (۲۲)
خلاصه كلام این كه، قرآن در عین آن كه به گلچینی از زندگی پیامبران و رویدادهای واقعی می‏پردازد، عناصری را برگزیده كه مبین اندیشه هایی است كه نص قرآن كریم آن‏ها را در نظر گرفته است . اهمیت داستان‏های قرآنی در این نهفته است كه با واقعیت‏ها سر و كار دارد، نه با وهم و خیال، بدین سبب خواننده را نسبت‏به حوادث و جریانات برگزیده‏ای متقاعد می‏سازد كه مستند و دارای واقعیت هستند . (۲۳)

۶) تكرار مطالب و اصطلاحات

چون قرآن كریم كتابی تربیتی و سازنده در تمام زمان‏ها و مكان هاست، بسیاری از مطالب یا فرازهایی از داستان‏های آن تكرار شده است تا شنونده و متعلم مطالب جدیدی بیاموزند . این تكرار از آن روست كه قرآن كتاب نور و هدایت است، لذا در مقام هدایت لازم است مطلب واحد در هر مناسبت‏با زبانی خاص ادا شود تا ویژگی پند و موعظه و سازندگی را داشته باشد، برخلاف كتب علمی كه هر مطلب تنها در یك جا بیان می‏شود و تكرار آن سودمند نیست . سر لزوم تكرار در كتاب هدایت، وجود «شیطان‏» و «نفس اماره‏» است كه عامل ضلالت و عذابند و پیوسته انسان را به گمراهی می‏كشانند، از این رو، تكرار، ارشاد و هدایت ضروری است . (۲۴) این تكرار علاوه بر مساله هدایت، نكته جدید و مفهوم تازه‏ای را به مخاطبان می‏آموزد .
مثلا جریان تبدیل عصای حضرت موسی ( علیه السلام) در سوره‏های «طه‏» ، «اعراف‏» و «نمل‏» سه بار تكرار شده است و هر بار به جای كلمه «مار» یك واژه به كار برده شده است: «. . . فاذا هی حیهٔ تسعی‏» (۲۵) ; «. . . فاذا هی ثعبان مبین‏» (۲۶) و «. . . فلما رآها تهتز كانها جان . . .» (۲۷)
در حقیقت، هر واژه در آیات فوق یكی از ویژگی‏های این مار را بیان می‏كند:
«حیهٔ: مار زنده‏» ، «ثعبان: مار بزرگ‏» و «جان: مار بی آزار» ; یعنی این عصای حضرت موسی به ماری تبدیل می‏شد كه هم زنده بود و دروغین نبود، هم بزرگ بود و هم نسبت‏به حضرت موسی ( علیه السلام) بی‏آزار و بی‏زهر .

۷) جلب توجه و ایجاد سؤال

یكی از ظرافت‏های ادبی و هنری قرآن در بیان مطالب، این است كه نظم را عمدا به هم می‏زند تا توجه مخاطب را جلب كرده و این سؤال را در ذهن او ایجاد كند كه چرا كتابی كه سراسر فصیح و بلیغ است، نظم كلام را بر هم می‏زند و از این طریق به جست وجوی علت می‏پردازد و از معارف نهفته‏ای بهره‏مند شود . (۲۸)
مثلا در جمله‏ای كه چندین بار كلمه با «اعراب رفع‏» آمده، در اثنا كلمه‏ای با «اعراب نصب‏» ذكر می‏شود تا خواننده را متوقف كرده، به تامل وا دارد، مانند آیه ذیل كه می‏فرماید:
«لكن الراسخون فی العلم منهم والمؤمنون یؤمنون بما انزل الیك وما انزل من قبلك والمقیمین الصلاهٔ والمؤتون الزكاهٔ والمؤمنون . . .» (۲۹) در این آیه كریمه پنج وصف ذكر شده كه سیاق ادبی آن‏ها مرفوع بودن آن هاست، چنان كه دو وصف مقدم «راسخون و مؤمنون‏» و دو وصف مؤخر «مؤتون و مؤمنون‏» مرفوع است و در بین اوصاف مرفوع چهارگانه، یك وصف منصوب دیده می‏شود و آن وصف «مقیمین‏» است این بدان جهت است كه توجه متدبران در قرآن و تالیان كتاب الهی را به اهمیت «نماز» كه ستون دین است، جلب كند . (۳۰)
در تبلیغات امروزی نیز همین روش بزرگ نمایی با ایجاد سؤال كه قرآن كریم در چهارده قرن پیش با ادبیات ویژه خود آن را ابداع كرده بود، رایج است; مثلا در پلاكاردها، همه جملات را با یك رنگ می‏نویسند، ولی كلمه «شهید» را با رنگ سرخ یا با خط درشت می‏نویسند . در سخنرانی‏ها گاهی به بعضی از كلمات كه می‏رسند، آن را با صدای بلندتر و شدت بیش‏تری ادا می‏كنند تا اهمیت آن را به مخاطبان گوشزد كنند . (۳۱) بدین ترتیب، گاهی با تغییر اسلوب و تعویض سیاق به ویژگی محتوایی لفظ توجه می‏شود .

۸) تربیت در قالب سؤال

در قرآن مجید بسیاری از حقایق مربوط به معارف دینی، اخلاقی و اجتماعی در قالب سؤال طرح می‏شود و طرفین مساله در اختیار شنونده گذارده می‏شود تا با فكر خود یكی را انتخاب كند . این روش كه باید آن را روش «غیر مستقیم‏» نامید، اثر فوق‏العاده‏ای در تاثیر برنامه‏های تربیتی دارد، زیرا انسان معمولا به افكار و برداشت‏های خود از مسائل مختلف بیش از هر چیز دیگر اهمیت می‏دهد .
هنگامی كه مساله به صورت یك مطلب قطعی طرح شود، در مقابل آن، مقاومت‏به خرج می‏دهد و هم چون یك فكر بیگانه به آن می‏نگرد، ولی هنگامی كه به صورت سؤال طرح شود و پاسخ را از درون وجدان و قلب خود بشنود، آن را فكر و تشخیص خود می‏داند و به عنوان «یك فكر و طرح آشنا» به آن می‏نگرد و در مقابل آن مقاومت‏به خرج نمی‏دهد . (۳۲)
این طرز آموزش و تعلیم در برابر افراد لجوج بسیار مؤثر است . چون مشركان و كفار در برابر پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) و كلام وحی موضع‏گیری می‏كردند، در بسیاری از آیات از این روش استفاده شده است كه به چند نمونه از آن اشاره می‏كنیم:
«هل یستوی الذین یعلمون والذین لایعلمون‏» (۳۳) آیا دانایان با نادانان برابر هستند؟
«قل هل یستوی الاعمی والبصیر افلا تتفكرون‏» (۳۴) آیا نابینا با شخص بینا مساوی است؟ آیا فكر نمی‏كنید؟

۹) جامعیت مطالب در میان معارف

خداوند سبحان معارف اعتقادی، اخلاقی، فقهی و سیاسی را به طور مجزا در قرآن ذكر فرموده و بارها نیز آن‏ها را در كنار یكدیگر آورده است تا هدایتی همه جانبه نسبت‏به آن‏ها داشته باشد و جامعه انسانی را از یك سونگری در عالم و نقصان در عمل باز دارد و درس همه بعدی بودن و عمل كردن به همه معارف دینی را به امت اسلامی بیاموزد تا جامعه‏ای جامع و كامل بپروراند .
قرآن مانند كتب تخصصی فلسفه، اخلاق، فقه و سیاست نیست كه فقط در یك زمینه سخن بگوید، بلكه به دلیل آن كه نور است و برای هدایت جامعه نازل شده همراه تعلیم مطالب فقهی نكته‏های اخلاقی و معارف دیگر را كه ضامن اجرای حكم فقهی است‏بیان می‏كند .
قرآن اگر تعبد را ارائه می‏دهد، تعقل و تحلیل را نیز در كنارش می‏آموزد . سراسر قرآن مملو از این ویژگی قرآنی است . (۳۵
برای نمونه می‏توان به سوره مباركه «نساء» اشاره كرد، آن جا كه قانون ارث را به عنوان حكم فقهی بیان فرموده، مسائل عاطفی و اخلاقی را برای پشتوانه اجرایی احكام و قوانین آن بیان می‏فرماید:
اگر بستگان نزدیك متوفا و یتیمان و درماندگان در زمان تقسیم ارث حاضر بودند، چیزی از ارث هم به آن‏ها بدهید و با آن‏ها با گفتار نیكو سخن بگویید و باید بترسند كسانی كه برای آینده فرزندانشان بیمناكند و درباره یتیمان دیگران سخن درست و حق بگویید و آنان كه اموال یتیمان را به ستم می‏خورند، بی‏شك، در شكم‏های خود آتش می‏خورند و حقیقتا در آتش سوزان انداخته خواهند شد .» (۳۶)

۱۰) وعده و وعید

وعده پاداش‏های خوب و بد برای ایجاد انگیزه در افراد كه به سوی اعمال شایسته روی آورند و از كارهای ناپسند دوری گزینند، بسیار مؤثر است . انسان‏ها همواره پاداش‏های نیك را دوست دارند و از این كه سزای ناشایستی به آن‏ها داده شود و به عاقبت‏بدی گرفتار شوند، بسیار نگران هستند .
قرآن كریم بهشت و جهنم را به عنوان دو انگیزه مهم در تربیت افراد مطرح كرده و با ترسیم واقعیت‏خویش و سرنوشت‏شوم بدكاران، مردم را به انجام اعمال صالح تشویق كرده و از ارتكاب معاصی و گناهان برحذر داشته است . البته با تدبر در آیات نعیم و آیات عذاب، آرمان والای بشری معلوم می‏شود . انسان آرمان جو كه نمی‏تواند با هیچ قدرتی از خواستن و جست و جوی آرمان فرار كند، با تدبر در آیات نعیم و عذاب قرآن، یقین حاصل می‏كند كه آن آرمان عالی، جز در صورتی كه قرآن مجید ترسیم كرده است، قابل قبول نیست . (۳۷)

۱۱) ارائه الگو از خوبان و بدان

یكی از مهم‏ترین ابزار تعلیم و تربیت كه اثر قاطع و تعیین كننده‏ای در ساختن شخصیت فرد و جامعه دارد، ارائه نمونه‏ها و الگوهای گویا از ارزش‏ها و ضد ارزش‏هاست .
برای این كار می‏توان از داستان، به خصوص تاریخ كه سرشار از عبرت هاست، استفاده كرد . با استفاده از قصه و تاریخ می‏توان به خوبی‏ها و بدی‏ها عینیت داد و آن‏ها را در قالب نمونه‏های تاریخی تجسم بخشید، به گونه‏ای كه شخص آن‏ها را همانند نمایشنامه‏ای از نزدیك ببیند و خود را در كنار قهرمانان تاریخ حس كند و عاقبت‏خوب یا بد آن‏ها و عوامل شكست و پیروزی را به خوبی درك كند .
قرآن كریم در مقام تعلیم و تربیت‏به صورت گسترده‏ای از تاریخ استفاده می‏كند، با طرح قصه‏های گوناگون تاریخی و استفاده منطقی از تاریخ، آن را در خدمت اهداف خود قرار می‏دهد و شنونده یا خواننده را در حالتی كه گویا در فضای داستان نفس می‏كشد و با شخصیت‏های آنان زندگی می‏كند، قرار می‏دهد .
بدین گونه الگوهایی كه قرآن كریم در قصه‏های خود مطرح می‏كند، نمونه هایی عینی و لمس شده از خوبان و بدان خواهند بود كه در پرورش افراد بسیار مؤثر و كارساز هستند . (۳۸)
هرچند قصه‏های قرآن هدف‏های مشخصی را تعقیب می‏كند و همه آن‏ها نمونه هایی از افراد خوب و بد را ارائه می‏دهند، در بعضی از نمونه‏ها انگشت می‏گذارد و با هدف الگو قرار دادن آن‏ها به بیان مطلب می‏پردازد . گاهی دو نمونه خوب و بد را در كنار هم قرار می‏دهد و آن‏ها را با هم مقایسه می‏كند تا شنونده یا خواننده با اندیشیدن درباره آن دو نمونه و سنجش عمل‏كرد آن‏ها با یكدیگر به نتایج مطلوبی دست‏یابد، مثلا در آیه ذیل می‏فرماید:
«ضرب الله مثلا للذین كفروا امراهٔ نوح وامراهٔ لوط . . .» (۳۹)
در این آیات شریفه، دو زن بد را با دو زن خوب مقایسه می‏كند; دو زن بد عبارتند از: زن نوح ( علیه السلام) و زن لوط ( علیه السلام). آن‏ها با این كه همسر پیامبر بودند، اما گمراه شدند و با اعمال زشت و ناپسند خود، به صورت نمونه‏هایی از انسان‏های بد درآمدند .
دو زن خوب نیز عبارت بودند از:
زن فرعون و حضرت مریم كه نمونه پاكی و ایمان و تقوا بودند .
بدین گونه قرآن كریم با ارائه نمونه‏های عینی از افراد و یادآوری اعمال زشت‏یا پسندیده آن‏ها گام‏های مهمی را در تربیت افراد برمی‏دارد و با اعمال این شیوه صفات خوب و بد را در برابر دیدگان مردم تجسم و عینیت می‏بخشد . این شیوه و روش قرآن در امر تعلیم و تربیت‏بسیار كارساز است .

پی نوشت

۱ . زخرف (۴۳) آیه ۴ .
۲ . بقره (۲) آیه ۲ .
۳ . همان، آیه ۱۸۵ .
۴ . مدثر (۷۴) آیه ۳۱ .
۵ . قمر (۵۴) آیه ۱۷ .
۶ . بحارالانوار، ج‏۵۸، ص‏۶۵ .
۷ . آیت الله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج‏۱، ص‏۴۰ .
۸ . همان، ص‏۳۲ .
۹ . همان، ص‏۳۳ .
۱۰ . آیت الله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن در قرآن، ج‏۱، ص‏۳۵۴.
۱۱ . بحارالانوار، ج‏۷۵، ص‏۲۷۸ .
۱۲ . یعقوب جعفری، سیری در علوم قرآن، ص‏۱۹۳ .
۱۳ . حشر (۵۹) آیه ۲۱ .
۱۴ . تفسیر قرآن در قرآن، ج‏۱، ص‏۴۳۴ .
۱۵ . بحارالانوار، ج‏۴۷، ص‏۲۰۰ .
۱۶ . همان، ص‏۴۳۹ و ۴۴۰ .
۱۷ . تفسیر تسنیم، ج‏۱، ص‏۴۵ .
۱۸ . مائده (۵) آیه ۲۷ .
۱۹ . منافقون (۶۳) آیه ۸ .
۲۰ . سیری در علوم قرآن، ص‏۱۷۴ .
۲۱ . تفسیر نمونه، ج‏۳، ص‏۸۵ و ۸۶ .
۲۲ . تفسیر قرآن در قرآن، ج‏۱، ص‏۴۳۶ و ۴۳۷ .
۲۳ . محمد حسین جعفر زاده، جلوه‏های هنری داستان‏های قرآن، ج‏۱، ص‏۱۴ .
۲۴ . همان، ص‏۵۱ و ۵۲ .
۲۵ . طه (۲۰) آیه ۲۰ .
۲۶ . اعراف (۷) آیه ۱۰۷ .
۲۷ . نمل (۲۷) آیه ۱۰ .
۲۸ . تفسیر قرآن در قرآن، ج‏۱، ص‏۴۴۲ .
۲۹ . نساء (۴) آیه ۱۶۲; به نقل از تفسیر تسنیم، ج‏۱، ص‏۵۲ .
۳۰ . همان، ص‏۵۲ .
۳۱ . تفسیر قرآن در قرآن، ج‏۱، ص‏۴۴۲ .
۳۲ . تفسیر نمونه، ج‏۳، ص‏۱۵۶ و ۱۵۷ .
۳۳ . زمر (۳۹) آیه ۹ .
۳۴ . انعام (۶) آیه ۵۰ .
۳۵ . تفسیر قرآن در قرآن، ج‏۱، ص‏۴۴۳ و ۴۴۴ .
۳۶ . نساء (۴) آیات ۱۰- ۸ .
۳۷ . استاد علی كمالی، شناخت قرآن، ص‏۶۰ .
۳۸ . سیری در علوم قرآن، ص‏۲۵۷ و ۲۵۸ .
۳۹ . تحریم (۶۶) آیات ۱۲- ۱۰ .
اسماعیل نساجی زواره

مقالات مشابه

سبک‌های بیان استدلال در قرآن

نام نشریهآیین حکمت

نام نویسندهمحمدرضا محمدعلیزاده

فوائد «تخصيص بالذكر» در قرآن

نام نشریهحسنا

نام نویسندهفریده محمدزاده

سبک شناسی سوره ذاریات

نام نشریهذهن

نام نویسندهمرتضی سازجینی, عباس یوسفی تازه کندی, شعبان نصرتی

ارزیابی مدخل «سجع» از دائرة المعارف قرآن لیدن

نام نشریهآموزه های قرآنی

نام نویسندهحسین افسردیر, فتحیه فتاحی‌زاده, راضیه بن‌زاده

بررسی قانون زیف در سوره های احزاب و غافر قرآن

نام نشریهمطالعات اسلامی (علوم قرآن و حدیث)

نام نویسندهسیدحسین سیدی, سیده‌مریم فضائلی

سوگندهای خداوند به زمان در قرآن کریم

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهزینب ترابی, علی فلاح, محمد لبافچی

الظواهر الأسلوبیة فی سورة الأنعام

نام نشریهبحوث فی اللغة العربیة و آدابها

نام نویسندهحسین کیانی, سمانه قلاوند

زبان‌شناسي خطاب در قرآن

نام نشریهفصلنامه پژوهشهای قرآنی

نام نویسندهامید خانه زاد, شهره شاهسوندی

جلوه های بینامتنی قرآن کریم در شعر قیصر امین پور

نام نشریهپژوهش های ادبی – قرآنی

نام نویسندهجهانگیر امیری, رضا کیانی, فاروق نعمتی

سوگند در قرآن و ياسين

نام نشریهبینات

نام نویسندهسیدمحمد موسوی مقدم